چرا امام حسن علیه‌السلام صلح کرد؟

Описание к видео چرا امام حسن علیه‌السلام صلح کرد؟

صلح امام حسن(ع) دلایل مختلفی دارد که در اینجا به برخی از این دلایل اشاره می‌کنیم:

1- تکلیف‌گرایی

اگر علت صلح امام حسن(ع) انجام تکلیف الهی باشد؛ بدین معنا که خداوند چنین وظیفه‌‌ای را برای آن حضرت تعیین کرده است، اشکال و شبهه‌‌ای بر صلح ایشان وارد نیست و اگر می‌‌بینیم برخی اشکال‌‌هایی بر آن وارد می‌‌کنند به این دلیل است که سر آن را نمی‌‌دانند.
از سوی دیگر، امامان معصوم(علیهم السلام) حجت خدا بر مردم هستند و از این‌ رو رفتار و گفتارشان حجت است. بر این اساس، صلح امام حسن(ع) عملی است که از سوی حجت خدا انجام شده و قطعا دلایل بسیار مستحکم و متقنی داشته، گرچه دیگران آن را ندانند؛ چنان‌که آن حضرت خود به آن اشاره کرده است.


2- حفظ دین‌

در فرهنگ امامان، حفظ دین و احیای معارف اهل بیت(علیهم السلام) محوری‌‌ترین عنصر است. به همین دلیل تشکیل حکومت، قیام، صلح و سکوت آنها همه در جهت حفظ اسلام و احیای سنت شکل می‌‌گیرد. اگر در شرایطی اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام می‌‌کنند و اگر در مقطعی دیگر سکوت آنها موجب حفظ اسلام شود، سکوت می‌‌کنند، هر چند این سکوت، باعث از دست رفتن حق مسلم آنان شود. امام علی(ع) فرمود: «سلامة الدین احبّ الینا من غیره.»(2)

بر این اساس، یکی از علل مهم صلح امام حسن(ع) را می‌‌توان «حفظ دین» بیان کرد، زیرا وضعیت جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. مضافا این‌که اوضاع بیرونی جامعه اسلامی نشان می‌‌داد که روم شرقی آماده حمله نظامی به مسلمانان بود.(3)


3- مصالح عمومی‌

رعایت مصالح عمومی، خردمندانه‌‌ترین استراتژی‌ است که از سوی رهبران دل‌سوز و آزادی خواه، به ویژه رهبران الهی اتخاذ می‌‌شود، زیرا آنان هیچ‌گاه مصالح عمومی را فدای مصالح فردی و گروهی نمی‌‌کنند. امام حسن(ع) نیز برای جلوگیری از خون‌ریزی و رعایت مصالح مسلمانان، تن به صلح داد؛ چنان‌که آن حضرت خود فرمودند:

«من صلح را پذیرفتم تا از خونریزی جلوگیری کنم و جان خود، خانواده و اصحاب صمیمی خویش را حفظ کرده باشم.»(5)

وی می‌‌دانست که برخی او را مذلّ المؤمنین (خوار و دلیل کننده مومنین)خواهند خواند(6) و برخی به او بی‌‌احترامی و اهانت خواهند کرد، ولی همه این سختی‌‌ها را تحمل کرد تا مصالح عمومی تهدید نشود، زیرا جنگ با معاویه نه به نفع کوفیان بود و نه به نفع شامیان، بلکه زمینه حمله نظامی رومیان را به جهان اسلام فراهم می‌‌کرد.
ابن واضح یعقوبی می‌‌نویسد:

صلح امام حسن(ع) زمینه ساز قیام امام حسین(ع) بود.

سید عبدالحسین شرف الدین می‌‌نویسد:

"حسن(ع) از جان خود دریغ نداشت و حسین(ع) در راه خدا از او با گذشت‌‌تر نبود. او جان خود را برای جهادی صامت و آرام نگاه داشت. شهادت کربلا پیش از آن‌که حسینی باشد، حسنی بود. از نظر خردمندان صاحب‌نظر، روز ساباط امام حسن(ع) به مفهوم فداکاری بسی آمیخته‌‌تر است، تا روز عاشورای امام حسین(ع)... زیرا امام حسن(ع) در آن روز، در صحنه فداکاری، نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب، ایفا کرد. شهادت عاشورا به این دلیل در مرتبه نخست، حسنی بود و سپس حسینی، که حسن(ع) شالوده آن را ریخته و وسایل آن را فراهم آورده بود. پیروزی قاطع امام حسن(ع) متوقف بود بر این‌که با صبر و پایداریِ حکیمانه‌‌اش حقیقت را بی‌‌پرده آشکار کند و در پرتو این روشنی بود که امام حسین(ع) توانست به آن نصرت و پیروزی پرشکوه ابدی نایل آید؛ تو گویی آن دو گوهر پاک برای این خط مشی هم‌داستان شده بودند که: نقش پایداری حکیمانه، از آن حسن(ع) باشد و نقش قیام مردانه، از آن حسین(ع)... .»(9)

4- حفظ شیعیان‌

حفظ شیعیان گرچه از مصادیق مصالح عمومی است، ولی از آن‌جایی که شیعیان، حافظان و پاسداران دین و موالی(تحت سرپرستی) اهل بیت(علیهم السلام) بودند، حفظ آنان از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار بود. شیعیان خاص امیر المؤمنین(ع) اغلب در جمل، صفین و نهروان به شهادت رسیده و گروه اندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع می‌‌پیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعا امام حسن(ع) و شیعیان متحمل خسارات جبرا‌ن‌‌ناپذیری می‌‌شدند، زیرا معاویه در این صورت آنها را به شدت سرکوب می‌‌کرد. اما صلح آن امام می‌‌توانست آنها را برای شرایطی نگه دارد که در آینده فراهم می‌‌آمد، به طوری که اگر بنا بود خون آنها ریخته شود بتواند بازده مفیدی داشته و جریانی مؤثر در تاریخ به وجود آورد.

حال اگر امام مصالحه نمی‌‌کرد و نتیجه جنگ نیز پیروزی شامیان بود، معاویه با بهانه کردن جنگ، حتی یک نفر از آنان را باقی نمی‌‌گذاشت. گرچه معاویه عهدشکنی کرد و برخی از شیعیان مانند: حجر بن عدی، مرو بن حمق و... را شهید کرد، ولی صلح سبب شد که شیعیان کشته نشوند. از این رو امام حسن(ع) یکی از علل صلح خود را حفظ شیعیان دانست و فرمود:

"نگه‌داری و حفظ شیعه، مرا ناگزیر بر صلح نمود. سپس مناسب دیدم جنگ به روز دیگر محول گردد... ."(10)

5- حمایت نکردن مردم و خیانت فرماندهان‌

تشکیل حکومت و دفاع از آن، به پشتوانه مردمی نیاز دارد. اگر حکومت را به کبوتری تشبیه کنیم که با دو بال به سوی مقصد پرواز می‌‌کند، آن دو بال، مردم و رهبر هستند. در متون اسلامی از رهبر به واژه «امام» و از مردم به واژه «امت» یاد شده است و این، پیوند عمیق آن دو را می‌‌رساند. حکومت بدون مردم، همانند کبوتری بال شکسته است که به هدف نهایی نمی‌‌رسد؛ از این رو در اسلام به مردم سالاری توجه خاصی شده است.

التماس دعا

Комментарии

Информация по комментариям в разработке