داستان واقعی شوهرم راننده بود چند ماه یه بارخونه می‌اومد منم خیلی تمایل داشتم و با شاگردش کاری کردم.

Описание к видео داستان واقعی شوهرم راننده بود چند ماه یه بارخونه می‌اومد منم خیلی تمایل داشتم و با شاگردش کاری کردم.

وقتی مجتبی به خواستگاریم اومد من فقط ۱۸ سال داشتم اما بخاطر اینکه وضعیت مالی خوبی داشت و خانواده ها همدیگه رو می‌شناختن ما سریع با هم ازدواج کردیم اما من خیلی ح ش ر ی بودم و شوهرم اکثرا خونه نبود تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم شاگردش که پایین خونه خودمون مکانیکی کار میکرد رو به خونه بکشمو و با هاش ...
سلام عزیزای دلم🥰
با سابسکرایب_لایک وکامنت حمایت کنید ممنونم ازتون❤🙋🏻‍♀️
لایک و کامنت و شیر از شما
سپاس و قدر دانی از ما😍❤


داستان واقعی
عشق
ازدواج
خیانت
داستان خیانت
پادکست
داستان های فارسی جدید
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
داستان عاشقی
داستان زندگی
داستان
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
پادکست داستان
داستان های پنهانی
داستان انگیزشی
داستان انگیزشی کوتاه
داستان انگیزشی موفقیت
داستان کوتاه
داستان واقعی جنایی
داستان ترسناک
رمان صوتی فارسی
رمان صوتی عاشقانه
کتاب صوتی
مشاوره
داستان شیرین
داستان عبرت آموز
حکایت
داستان جالب
تجربه
مشاوره ازدواج
شعر عاشقانه
شاعرانه
عشق
شعر
رادیو صدا داستان
رادیو داستان
رادیوصدا

Комментарии

Информация по комментариям в разработке