(Zatoichi's Vengeance (1966

Описание к видео (Zatoichi's Vengeance (1966

سیزدهمین قسمت از زاتوئیچی: شمشیرزن نابینا انتقام زاتوئیچی نام گرفته و توکوزو تاناکا کارگردانی آن را برعهده داشته. ایچی در ابتدای فیلم در دشتی از خیزران، با تعدادی راهزن مواجه می‌شود که یک مرد را کشته و می‌خواهند پولش را غارت کنند. ایچی آن‌ها را بازمی‌دارد و از مرد حفاظت می‌کند. مرد در حالی که دارد می‌میرد، تمام پول‌هایش را به ایچی داده و از او می‌خواهد که این را به پسر بچه‌اش برساند. ایچی که مردی راستگو و بامسئولیت است، قبول می‌کند و به روستای ایچی‌نومیا می‌رود. او در راه با راهب پیری ملاقات می‌کند که او هم نابیناست و بیوا می‌نوازد و قصه می‌گوید (شبیه به نقالی در فرهنگ ایرانیان). این قسمت شاید از بهترین‌ها در مجموعه نباشد، ولی تفکربرانگیزتر از تمام آن‌هاست. در جایی که زاتوئیچی در میان یک راهب، کودک بچه‌ای با مادربزرگ پیرش و یاکوزاهای حیوان‌صفتی که راهزنی می‌کنند و بر مردم زورگویی می‌کنند، قرار گرفته. او پول را به پسر بچه می‌رساند ولی چیزی که کودک را خوشحال می‌کند به هیچ وجه پول نیست، بلکه محافظت ایچی از خانه و مادربزرگش است. او به این پی برده که ایچی شمشیرزن ماهری است و می‌تواند تمام این یاکوزاها را نابود کند. ایچی بیچاره که همزمان هم باید پدری مهربان باشد و هم ماشین کشتار مفاسد، می‌خواهد هر چه زودتر از روستا برود، اما راهب کور که مردی بسیار دانا و بارها بیناتر از آدم‌های به ظاهر بیناست، او را منع می‌کند تا دل کودک بیچاره و خانه و کاشانه‌ی مردم را بی‌پناه بگذارد. ایچی تا می‌تواند با دشمنان مبارزه می‌کند. دشمنان از طبل‌های بزرگی استفاده می‌کنند تا قدرت شنوایی ایچی را از بین برده و او را به قتل برسانند، اما در صحنه‌ای دیدنی و زیبا، ایچی هنر تمام‌عیارش در شمشیرزنی را به نمایش می‌گذارد. چیزی همزمان درخشان و اندوهگین برای او. درخشان برای ما که او را می‌بینیم که سمت مردم ایستاده و اندوهگین برای او که باید خون‌خواه باشد تا عدل برقرار شود.

Комментарии

Информация по комментариям в разработке