فصل ۱۷ - نتیجه‌گیری کلی زیست‌شناسی مغز و اخلاقیات | دکتر تقی کیمیایی اسدی

پیش‌گفتار: در ادامه‌ی کوشش برای اثبات بی‌چون و چرای نیست بودن نیستی‌هائی که هزاران سال است در اذهان مردمان هست واقعی فرض شده اند، تا بحال یک‌سری نوشته به خوانندگان عزیز ارائه داده‌ام. شاید از این گفته تعجب کنید که اثبات نیستی نیستی‌ها ممارستی در پوچی است، ولی برعکس، باور به همین نیستی‌ها چنان بار سنگینی بر دوش فرهنگ انسان‌ها انباشته است که ستون فقرات تفکرات آن‌ها را خم کرده و هزاران سال است که حداکثر توان ذکاوتی خردمندترین انسان‌ها صرف اثبات هستی آن‌ها و توصیف اوصاف آن‌ها شده و چنان مغلطه‌ی تفکری ایجاد کرده که یافتن حقیقت را طاقت‌فرسا کرده‌اند. طرفداران این نیستی‌ها چنان کلاف سردرگم باوری حول افکار انسان‌ها تنیده‌اند، که اجازه‌ی رخنه‌ی کوشش‌گران حقیقت‌یاب را به درون آن نمی‌دهند تا مبادا سرنخی از این کلاف به‌دست آید و گره‌های کور آن یکایک باز شده و به هسته‌ی حقیقی همه‌ی این نهادها و پدیده‌ها دست‌یابی شود.

این کتاب دنباله‌ی یک سری نوشته‌های قبلی است که همگی در یک پارادایم تفکری واحد به قلم کشیده شده‌اند تا توجیهی فیزیکی برای محصولات مغزی و تمامی ادراکات و باورهای‌مان ارائه دهم. لذا لازم است که با همه‌ی نوشته‌ها آشنا باشید، تا شاید به کار پیچیده‌ترین کلان سامانه‌ای پی ببرید که خالق آن چیزی است که هستیم و همه‌ی آن چیزهائی است که داریم، یا هنوز نداریم، ولی باید دارا باشیم.