یک شب دو جن مهمان خانه ای روستایی می‌شوند ( داستان ترسناک واقعی )

( این داستان کاملا بر اساس واقعیت است )
تجربه گر : شهبانو + ابلفضل
با شنیدن این جمله ، وحشت کل وجودم رو گرفت ،
دست و پامو گم کرده بودم و اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم.
رفتم داخل آشپزخونه و الکی خودمو سرگرم کردم تا ابلفضل برسه،
الکی داشتم ظرفارو جابجا میکردم که نفس گرم بد بویی رو پشت گردنم احساس کردم، اون لحظه تمام موهای بدنم از ترس سیخ شده بود،
سریع برگشتم یهو دیدم جفتشون پشت سرم واستادن،
همون موقع چشمم خورد به پاهاشون،
پاهاشون ...
ادامه داستان در ویدیو...

توجه : طریقه ارسال داستان های شما
سلام و درود به دوستان دارک استوری ,
اگه برای شما هم اتفاقات ترسناک یا ماورایی رخ داده،
خوشحال میشیم داستان هاتون رو از طریق لینک تلگرامی که گذاشتیم ، واسمون ارسال کنید، تا در صورت رضایت شما ، ویدیویی داستانی از اتفاقات زندگیتون و به اسم خودتون ساخته بشه و در چنل به اشتراک گذاشته بشه

لینک تلگرام برای ارسال داستان های شما

https://t.me/Darkstory88

اینجا تمام داستان ها بر اساس واقعیت گفته میشه
فقط برای جذاب شدن ویدیو ها و اینکه تم ترسناک تری بگیره ما به داستان ها شاخ و برگ میدیم.
اگه از داستان های چنلمون خوشتون اومد در صورت امکان با لایک کردن و سابسکرایب کردن،
از ما حمایت کنید