بحث نبوت، استفادهٔ ابزاری از پیامبران و ادیان در دنیای سیاست - از زبان عبدالکریم سروش

Описание к видео بحث نبوت، استفادهٔ ابزاری از پیامبران و ادیان در دنیای سیاست - از زبان عبدالکریم سروش

فایل صوتی :
https://drive.google.com/file/d/1DV_5...
---------------------------------------------------
...
نگاه ایدئولوژیک خیلی اوصاف خوب دارد و خیلی اوصاف منفی دارد. یکی این است که شما موجودی را یا یک پدیده ای را چنان تزیین میکنید که به کار ویترین و فروش می آید و به کار جلب مشتری و یا باعث رمیدن و فرار مشتری میشود اینها میشود نگاه ایدئولوژیک.
در دوران معاصر که ادیان بطور کلی تحت حملات شدید قرار گرفته اند بزک کردن دین جزو دستورالعمل عموم روحانیون قرار گرفته است چه در مسیحیت چه در یهودیت و چه در اسلام.
من یکبار که این نکته را گفتم روحانیان ما خیلی بر من غضب کرد و حمله کرد و ماجرای من با آنها شروع شد الی زمان ناهاذا و خشم آنها که فرو ننشسته هیچ بلکه افزون تر هم شده.
اصل مطلب این بود که بزک کردن دین در دستور کار کسانی قرار میگیرد که میخواهند آنرا به صورت یک متاع ایدئولوژیک به دیگران بفروشند و برای این کار احتیاج دارند چیزهایی به او اضافه کنند و آنرا باب دندان و طبع مشتری بکنند حال اگر مارکسیست رونقی دارد و یا لیبرالیسم خوب ما آنرا موافق بازار آنرا عرضه کنیم.
شما عقب تر بروید در دورانی که هنوز اسلام زیر حمله نبود و هنوز مسلمانان خودشان را مظلوم و متهم نمی دیدند هنوز مفتخر بودند به دیانتی که داشتند به تمکین بر سر جای خود نشسته بودند و اگر سخنی میگفتند از سر محض اعتقاد بود نه از سر کالا آرایی و کالا فروشی همان که می اندیشیدند و میدانستند آنرا عرضه میکردند، ملاحظات دیگری در کار نبود، نمی گویم خطا نمی کردند شاید خطا هم میکردند اما خطایشان از جنس خطای ایدئولوژیک نبود یعنی کالایی را به قصد فروش آراستن، شاید خطای معرفتی بود.
...
در این دوران وقتی کسی از اسلام و از پیامبر سخن میگوید چنان که گفتم محض اعتقاد اوست برای فروختن نیست برای عرضه کردن در بازار زمانه نیست.
شما وقتی که به مولوی نگاه میکنید میبینید که او چه درکی از پیامبر دارد. مهمترین درکی که او از پیامبر دارد این است که او یک معلم معنوی است اساس شخصیت پیامبر و جوهر کار او این است.
شما بیایید پیامبر را با مارکس مقایسه کنید و فرض کنید که مکتب مارکس هنوز برنیفتاده و همچنان زنده است و همچنان در حال رشد و شکوفایی است. پیروان مارکس با مارکس رابطه روحی و معنوی ندارند حد اکثر یک رابطه ای دارند که او یک معلمی بوده در صد و پنجاه سال پیش یک آثاری هم قلمی از خودش به جا نهاده که آثار مفیدی است و میتوان آنها را بکار برد و دنیا را آبادان کرد.
اما اینکه یک مارکسی همچنان حضور دارد حضور روحانی و واقعی نه حضور در کتابهایش، چنین اعتقادی ندارند در مورد او. نه در مورد او بلکه در مورد افلاطون هم این اعتقاد را ندارند فیلسوفان در مورد کنفوسیوس هم این اعتقاد را ندارند چینیان. آنچه که در ادیان به چشم میخورد و آنرا مولوی خیلی برجسته کرده است این است که پیامبران زمان ندارند و در همه زمانها هستند و زمان در دست آنها درنوردیده میشود و پیامبر همانطور که در دوران خودش حاضر بود در زمان ما هم حاضر است. در آینده هم حاضر است نه تنها شما از قرآن او میتوانید استفاده کنید که یک کتاب است مثل هر کتابی که یک مولف تالیف میکند بلکه با روح او میتوانید رابطه برقرار بکنید نه تنها هدایت ظاهری از او بگیرید هدایت باطنی و معنوی هم از او بستانید.
...
این مدد روحانی گرفتن از پیامبران عنصر و گوهر دیانت است اگر این را آدم فراموش بکند و دین بدل بشود به یک رشته آداب و شرایع بدون حضور آن موسس و آن شارع این مایع تاسف است یعنی شما از گوهر دین دور افتاده اید حالا چه بگویید دین لیبرالی است و چه بگویید دین مارکسیستی است، چپ است یا راست است، اینها اصلا شما را از دایره اصلی بیرون میاندازد و وارد فروعاتی میکند که فروعات ارزشمندی نیست.
-------------------------------------------------------
منبع :
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
شــرح مثنــوی - دفتــر نخسـت - جلسه چهاردهم
عبدالکریم سروش

Комментарии

Информация по комментариям в разработке