سرگذشت قمر⭐️عاشقانه ای از جنس نور ⭐️داستان قدیمی⭐️داستان فارسی⭐️قسمت چهارم

بعد از مرگ پدرم به خاطر اینکه کمک خرج مادرم باشم دائما دنبال راه درآمدی بودم با اینکه فقط سیزده سالم بود برای کلفتی وارد عمارت کدخدا شدم باشه به امید زندگی بهتر اما غافل از اینکه زندگی آیندم در گرو اون عمارت و آدماش بود


داستان قمر|داستان قدیمی|داستانهای فارسی|داستان دلنشین



سلام دوستان گلم، رها هستم راوی داستان های دلنشین در این کانال هرشب با داستان هایی که براتون در نظر گرفته شده در خدمتتون هستم برای دنبال کردن داستان ها لطفا کانال رو سابسکرایب و زنگوله رو بزنید. . . . . . . . . . . . . و با لایک از ما حمایت کنید و نظرتون رو درباره داستان ها برام کامنت کنید. 🙏 😍




   / @dastanedelneshin  



قسمت اول داستان قمر🥰👇

   • داستان قمر⭐️داستان قدیمی⭐️داستانهای ف...  

قسمت دوم داستان قمر🥰👇

   • سرگذشت قمر⭐️داستان ایرانی⭐️داستان قدی...  

قسمت سوم داستان قمر 🥰👇

   • داستان قمر⭐️داستان قدیمی⭐️داستانهای ف...  

داستان قمر
سرگذشت قمر
داستان واقعی
رمان واقعی
رمان قدیمی
داستان عاشقانه
داستان قدیمی
داستان فارسی
داستان جدید
داستان معاصر


#داستان
#رمان_صوتی
#پادکستفارسی
#داستان_واقعی
#داستان_های_فارسی