شِرک چیست؟ مشرک کیست؟ - آیت الله العظمی محمدرضا نکونام

Описание к видео شِرک چیست؟ مشرک کیست؟ - آیت الله العظمی محمدرضا نکونام

برای عبادت خداوند گونه‌های متفاوتی وجود دارد که تنها یک مورد آن عبادت خالی از شرک و کفر است. اگر کسی چیزی را به عنوان خداوند در ذهن خود تصور کند و زاییدهٔ خیال و ذهن خود را خدا بنامد و آن را عبادت کند، خدایی توهمی را عبادت کرده است. هم‌چنین اگر تصوری از خدا به ذهن نیاورد و تنها این معنا را در ذهن داشته باشد و بگوید من خدایی را که نمی‌دانم چیست می‌پرستم، او نیز کافر است. ما هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم در صورتی که بخواهیم قصد قربت داشته باشیم نیاز به خدا داریم.
اگر نسبت به خدا توهم داشته باشیم به کفر دچار شده‌ایم. کسی دچار توهم و به تبع آن کفر است که وقتی خداوند را عبادت می‌کند نمی‌داند خدا چیست. توهم یعنی وقتی انسان در تاریکی یا به یک راه دور نگاه می‌کند، تصور کند کسی آن‌جا ایستاده است، ولی نداند کیست. این توهم است نه خیال، زیرا خیال صورت آشکار و واضح دارد ولی در توهم صورتی شفاف و روشن وجود ندارد. وقتی شما تصویری از منزل خود دارید و با خود می‌گویید: «این منزل من است، شما خانهٔ خود را خیال نموده‌اید؛ یعنی صورتی را با تمام جزییات آن در ذهن دارید، ولی وهم آن است که چیزی را به گونهٔ گنگ و مبهم در ذهن داشته باشید، مثل این‌که کسی از این‌که چیزی در اتاق هست یا نه دچار ترس شود، ولی نداند چیزی هست یا خیر! یا کسی فکر کند صدایی شنید، ولی نداند آیا به صورت واقعی صدایی آمد یا نه. وهم آن است که آدم نه بتواند ببیند و نه بتواند نبیند، نه معلوم باشد که شنیده است و نه معلوم باشد که نشنیده است. چنین صورت غیر واضحی از خداوند در ذهن کفر است.
اما گونهٔ دوم پرستش که آن نیز به کفر آمیخته است این است که کسی از خدا تنها واژهٔ «خدا» را در ذهن آورد و معنایی از آن در نیابد و حتی وهمی که در پیش گذشت را نیز در ذهن نداشته باشد و تصور کند خدا یعنی لفظ «خدا» و «اللّه» که در سر در مساجد و منازل می‌نویسند. پرستش لفظ نیز پرستش غیر خدا و کفر است.
گونهٔ سوم پرستش و عبادت این است که کسی هم لفظ «اللّه» و «خدا» را به ذهن بیاورد و هم معنای آن و لفظ و معنا را با هم و به‌گونه‌ای تفکیکی داشته باشد و آن را بپرستد که این نوع پرستش به شرک آلوده است.
اما اگر کسی اسم خداوند را بر زبان آورد، و وقتی می‌گوید «خدا» حقیقتی را در ذهن داشته باشد که این حقیقت با اسمای حسنایی که ذاتی آن است و با ذات یکی است، در دل وی بنشیند و زبان وی نیز همان حقیقت را بگوید؛ حقیقتی که در دل وی است و همهٔ وجود آن حقیقت است و لفظ یا مفهوم و معنا نیست بلکه دوباره تأکید می‌شود که یک حقیقت است و نه وهم یا صورت یا معنایی که در ذهن و فکر اوست، به راستی چنین کسی خداوند را عبادت نموده و خود را از کفر و شرک باز داشته است.
خداوند یک حقیقت است که باید خود در دل ما پیدا شود و در دل و روح ما جریان و سریان یابد. خدا یعنی چه؟ یعنی همان حقیقتی که خودش می‌آید نه لفظ یا مفهوم صرف آن. ما تا نتوانیم خدا را در خود پیدا کنیم، هیچ کار درستی نمی‌توانیم انجام دهیم.
نماز و روزه و عبادات بدون خداوند باطل است. باید نخست خدا را پیدا کرد و سپس نماز گزارد و روزه گرفت و حج رفت. باید تمرین کرد تا به هنگام نماز، خود خدا در دل رخ نماید نه لفظ یا معنا یا توهم آن. اگر دیدی خود خدا در دل می‌آید باید دانست که ولایت نیز داری و اگر دیدی خودش نمی‌آید، ولایتی نیز در کار نیست و تلف کردن و تضییع عمر است.
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام

Комментарии

Информация по комментариям в разработке