داستان واقعی | یه زن بیوه و تنها بودم ،با استاد زبانم رابطه داشتم ، یه شب رفتم خونه استاد زبانم و..

Описание к видео داستان واقعی | یه زن بیوه و تنها بودم ،با استاد زبانم رابطه داشتم ، یه شب رفتم خونه استاد زبانم و..

راوی داستان های ممنوعه زندگی
در ابتدا دوستیمون کاملا ساده بود ، اما رفته رفته صمیمی تر شدیم تا جایی که سعید منو خونه اش دعوت کرد و منم دعوتش و قبول کردم.
یکی رو بار رفتم خونه سعید و تو این یکی دو بار هر دفعه کمتر از نیم ساعت مونده بودم ، ولی دفعه سوم سعید بیشتر اصرار کرد و بهم گفت برای شام بمونم منم چون بهش اعتماد داشتم قبول کردم.
سعید خودش ، شام درست کرد و همون جوری که تعریف می‌کرد واقعاً دستپخت خوبی داشت بعد از اینکه شام خوردیم قرار شد یه فیلم ببینیم و بعد منو برسونه خونه ، سعید اتاق خوابش یه فلش بیاره منم ، قدم زنان پشت سرش رفتم توی اتاق خوابش که یهو چشمم افتاد

💥 برای عضویت در کانال، فقط کافی است روی لینک زیر کلیک کنید نمایید!
   / @dastaneman184  

ویدیوهای مرتبط باداستان های واقعی
داستان واقعی | داستان رابطه دکتر با مامانم | صدای آه و ناله دکتر و مادرم و ازاتاق شنیدم و...
   • داستان واقعی | داستان رابطه دکتر با م...  

"خوش آمدید به کانال ما، به جایی که دنیای پیچیدهٔ روابط ممنوعه و داستان واقعی زندگی برای شما عزیزان روایت میکنیم. در اینجا داستان‌هایی از روابطی پر از رمز و راز، باورنکردنی و شگفت‌آور را با ما تجربه کنید. با ما همراه شوید تا در تاریکی‌های جانبازان خیانت و اینتریگ پرده‌بازی کنیم."🌟🌟🌟
💥 برای عضویت در کانال، فقط کافی است روی لینک زیر کلیک کنید نمایید!
   / @dastaneman184  
داستانمان
dastaneman
راوی داستان های ممنوعه زندگی
داستان واقعی
رادیو داستان
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
داستان عاشقی
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی

#داستان_واقعی
#پادکست
#رادیو_داستان
#داستانمان
#داستان

Комментарии

Информация по комментариям в разработке