تصنیف خاک وطن (ازخون جوانان وطن لاله دمیده)

Описание к видео تصنیف خاک وطن (ازخون جوانان وطن لاله دمیده)

خاک وطن بر اساس دو تصنیف دشتی از عارف قزوینی و پیمان سلطانی

Home Soil
Colonels Ensemble & Gsso Symphony Orchestra
اجرا:ارکستر کلنل و ارکستر سمفونیک GSSO

آهنگساز و تنظیم کننده: پیمان سلطانی
رهبر ارکستر: یرواند واروسیان
خواننده: پدیده نادری

همنواز تمبک: بهمن ر جبی
ویلن: علی جعفری پویان - میلاد عالمی - حامد کرمانی
ویولا: علی جعفری پویان - سهراب برهمندی
ویلنسل: مجید اسماعیلی - مهرداد عالمی
کلارینت: محمدحسین پورمعین
فلوت: ناصر رحیمی
ابوا: آرین قیطاسی
فاگوت: امیرحسین محمدیان
هورن: حسین میرزایی
تار: پیمان سلطانی
کمانچه: علیرضا دریایی
رباب و تار: سینا ابراهیمی
سنتور: صدرا پیشدادی
قانون: مژگان حسینی
تنبک: مصطفی محرمی
صدابردار: حمید آداب - یاسر فلاح پور - روبن اوسیپوو
تدوین: معین هاشمی نسب


"آواژِ"* "خاکِ وطن" قطعه‌ای است ترکیب شده از دو "تصنیفِ" "از خون جوانان وطن" ساخته‌ی "عارفِ قزوینی" و تصنیفِ "خانه‌ی ویران" ساخته‌ی "پیمان سلطانی". خاکِ وطن نوستالژیِ غمِ غربت است. غمِ از دست دادن و از دست رفتن و حرمان در دنیای امروز است. غمِ غربت بخشی از ما را شکوفا کرده و در مواقعی هم ما را با رنجی توام با ناکامی روبرو کرده است. در هر دو شکل‌اش، تکاپویی در راهِ تکرار است، تکراری که ما را برای عبوری چندگانه روبرو می‌کند. اما در نوستالژی ما با یک گذشته بی پایان روبرو می‌شویم و برای همین است هنگام عبور تردید خواهیم کرد. خاکِ وطن نتیجه‌ی تردیدِ من به عارف قزوینی است و نتیجه‌ی تردیدم به وطن است. همیشه در دگردیسی، تردید وجود دارد و هنگام تردید است که می‌توانیم "نو" شویم. هر چند در تردید اگر اِعراض یا رویگردانی و رها کردنِ امرِ مورد تردید رخ ندهد، ابداعی رخ نخواهد داد. در نتیجه‌ی تردید و اِعراض خوانش نو به دست می‌آید. همانطور که اخوان درباره‌ی نیما تردید می‌کند، همانطور که وِبرن درباره‌ی شوئنبرگ و یونگ درباره‌ی فروید تردید می‌کنند. همانطور که تردید درباره زبان عربی (با همه‌ی توانمندی‌های دینی، ادبی، علمی، سیاسی‌اش) توانست زبان فارسی را برای ما حفظ کند. تردید نوعی محافظت است. بازخوانیِ نوستالژی گاه با دیدِ انتقادی و گاه با افزودن خود در جانِ گذشته و استنتاجِ داشته‌ها به ثمر می‌رسد. در خاکِ وطن یک "از آنِ خودسازی" (appropriation) اتفاق افتاده و این تخصیص، برای هنرمندِ معاصر جزو لاینفک توسعه و بازخوانیِ در نقدِ سنتی و معرفتِ تاریخیِ خود است. در واقع نوعی مبانی "هویت" و کوشش برای فهم آن است. از این طریق است که می‌توان از عارضه‌های باز دارنده فاصله گرفت. "پدیده نادری" حالا دیگر در مسیر تازه‌ای از دگردیسی به عنوان اجرا کننده قرار گرفته است. تلاش بی وقفه‌اش در امر آموزش آواز در چند سال گذشته ستودنی است. در اجرای "آواژِ" "خاکِ وطن" بسیار مسلط، خوش بیان و جسور اثر را اجرا کرده است و به آنچه که برای اجرای این قطعه در بخش موسیقی دستگاهی نیاز بوده، دست یافته است. برای او در راه اعتلای هنر موسیقی آرزوی موفقیت بسیار دارم.


"آواژ" ، را در مورد قطعاتی استفاده خواهم کرد که از فُرم "تصنیف" فراتر رفته است. در واقع در این نوع قطعات افتراقی در بافت موسیقایی ایجاد می‌شود که از طریق تغییر در عناصری چون (زمان بندی، تغییر دینامیک، شکست انگاره‌های متریک، بازگشت ارجاعیِ تماتیک، تغییر ساختار دو _سه دوره‌ایِ ملودیک به سوی قالب‌های چهار یا پنج تمیِ چرخان) پیش می‌رود. به این صورت که کانسپت و ساختِ درونی اثر از فرم ثابت A_B_A به سوی نمودارهای ترکیبی دیگری سوق می‌یابد. زمانِ "آواژ"ها، غالبا یک و نیم تا دو برابر طولِ زمانیِ "تصانیف" معمول است. در "آواژ" وزن و متر مدام تغییر وضعیت می‌دهد، بستر صوتی نسبت به "تصانیف" از قالب‌های سه و چهارتایی به سوی ترکیب‌های پنج و شش‌تایی تماتیک حرکت می‌کند و کانسپت موسیقایی نیز با چرخش مداوم از طریق ریتم، متر، تمپو، اَگوگیک، هارمونی، ارکستراسیون، سازبندی، مُدلاسیون و ... وَ جایگزین کردن اینترلود به جای جملاتِ کوتاهِ رابط یا پاساژها و همچنین فراهم کردن عباراتِ آغازین(فان‌فار)، میانی(اپیزود)، پایانیِ(کُدا و کادانس) بتوان با جملاتِ تفوق یافته، احساسِ نابِ هنری را بوجود آورد. ضمن این که در "آواژ" احساسات به مخاطب، تنها، از طریق کلام انتقال داده نمی‌شود بلکه یک حسِ شناور در کل اثر تکامل می‌یابد در واقع مضمون از جزء به کل انتقال داده می‌شود. "آواژ" را از ترکیب دو کلمه "آوا" و "واژه" برای قطعاتی ساختم که از این روند پیروی می‌کند و ترکیب جدیدی از فرم را به خود اختصاص می‌دهد‌.
پیمان سلطانی

#پیمان_سلطانی
#عارف_قزوینی
#پدیده_نادری

Комментарии

Информация по комментариям в разработке