داستان واقعی عاشقانه : پدرم رو حانی شهر بود مرد غریبه ای سرکینه از خانوادم‌‌مجبورم میکرد ...

Описание к видео داستان واقعی عاشقانه : پدرم رو حانی شهر بود مرد غریبه ای سرکینه از خانوادم‌‌مجبورم میکرد ...

خلاصه داستان 👇👇👇
نازنین بدون هیچ گناهی طع مهی مردی میشه که قصد تلافی از خانوادشو داره هرروز مجبوره به دستوراتش گوش کنه تا مبادا پدرش که روحانیه مطلع بشه دیگه دختر نیست تا اینکه ...
❌بشدت پیشنهاد میشه ❌
🌻ساب و لایک یادتون نره قشنگ های من 🌻

#داستان
#داستان_واقعی
#پادکست
#داستان_عاشقانه
#داستان_فارسی
#داستان_معمایی
#padcast
#داستان_صوتی
#داستان_انگیزشی
#داستانهای_عامیانه
#رمان
#رمان_ایرانی
#رمان_فارسی
#داستان_لند
#dastn_land
#dastanland
#داستانلند

Комментарии

Информация по комментариям в разработке