تو اتاق بچه‌م صداهای عجیبی میومد وقتی فهمیدم زن‌داداشم برق از سرم پرید |

Описание к видео تو اتاق بچه‌م صداهای عجیبی میومد وقتی فهمیدم زن‌داداشم برق از سرم پرید |

داستان واقعی زنی که بچه دار نمیشه اما بعدش خدا بهشون نظر میندازه و این نعمت و بهشون میده زن‌داداشش بهش کمک میکنه تا بتونه از بچه مراقبت کنه غافل از اینکه اون…

سلام عشقا به کانال داستانهای واقعی شرقی غمگین خوش اومدین🙆🏻‍♀️

دنیا باید متفاوت‌تر از اینی باشه که میشناسی

قراره اینجا کلی داستان و تجربه‌ها و سرگذشت‌های واقعی براتون روایت کنم


#داستان_واقعی
#طراوت
#شرقی_غمگین

تمامی داستان‌های کانال واقعی هستن
شرقی غمگین راوی داستان زندگی شماست
برای حفظ حریم شخصی از اسامی غیر واقعی استفاده شده

(اگه دوست دارید داستان زندگیتون توی چنل روایت بشه به آدرس تلگرام پی ام بدین)

@sharghiieghamgin

با سابسکرایب کردن چنل خونواده‌مونو بزرگ می‌کنید❤️

لایک و کامنت فراموش نشه 🤗

دوستون دارم و برام مهم هستید❤️🍂❤️


لینک تمام قسمت‌های داستان نازگل
(پلی لیست)
   • سرگذشت نازگل و خان و هوادار روستایی‌ش  

لینک پلی لیست داستان سریالی جذاب گلگون

   • سرگذشت گلگون و دو برادر عاشق  

پخش هر روز ساعت ۲ بعدظهر

———————
دیگر داستانهای واقعی کانال


نامزدم هربار با مادر محجبه‌م تنها میشد رنگش میپرید وقتی فهمیدم چرا شوکه شدم
   • نامزدم هربار با مادر محجبه‌م تنها میش...  

بعد ۲۰ سال رازی از مادرم و دومادمون فهمیدم که شوکه شدم
   • بعد ۲۰ سال رازی از مادرم و دومادمون ف...  

یه شب که فراموش کردم دارو بخورم چیزی از شوهرم و زنش دیدم که شوکه شدم
   • یه شب که فراموش کردم دارو بخورم چیزی ...  

زن محجبه‌م یهو تو بازار گم شد و هر چی گشتم پیدا نشد غافل از اینکه اون…
   • زن محجبه‌م یهو تو بازار گم شد و هر چی...  

هو..وی دو جاری بودم اما یه شب اتفاقی افتاد ک مجبور به…
   • هو..وی دو جاری بودم اما یه شب اتفاقی ...  

شوهرم شب زف… با دخترش
   • شوهرم شب زف… با دخترش ا.لتماس میکرد ب...  

یه شب از خاب پریدم و دیدم مادرم… شوکه شدم
   • یه شب از خاب پریدم و دیدم مادرم… شوکه...  

تو عروسی هو..وو.م اتفاقی افتاد که…
   • تو عروسی هو..وو.م اتفاقی افتاد که… |#...  

پسرم از دو برادر بود که یهو غیب شدن | این داستان واقعی بشدت پیشنهاد میشه
   • پسرم از دو برادر بود که یهو غیب شدن |...  

شوهرم پزشک معروفی بودو موقع معاینه‌ش..🤯
   • شوهرم پزشک معروفی بودو موقع معاینه‌ش....  

لال بودم و شوهرم مریضی عجیبی داشت که نمی‌تونستم…
   • لال بودم و شوهرم مریضی عجیبی داشت که ...  

جاریم بعد از اینکه با شوهرم…بطرز عجیبی غیب شد…
   • جاریم بعد از اینکه با شوهرم…بطرز عجیب...  





داستان واقعی
داستان
پادکست
#سرگذشت #شرقی_غمگین

Комментарии

Информация по комментариям в разработке