هگل فیلسوف آلمانی : جهان بدون مردم ایران یک قرون نمی ارزد چون ...

Описание к видео هگل فیلسوف آلمانی : جهان بدون مردم ایران یک قرون نمی ارزد چون ...

ویلهلم فریدریش هگل، فرزند ارشد خانواده‌ای از طبقه متوسط، در ۲۷ اوت سال ۱۷۷۰ در دوک نشین وورتمبرگ متولد شد. این منطقه، ناحیه‌ای پروتستان نشین در شهر اشتوتگارت واقع در جنوب غربی آلمان بود. خانواده‌ی هگل‌ از دیرباز به مذهب و آداب و رسوم آن پایبند بودند؛ چنان‌که چند نسل از اجداد آن‌ها، کشیش کلیسای پروتستان شدند. مادر هگل تا پیش از مرگش مطمئن بود که فرزندش راه اجدادشان را پیش می‌گیرد و به کلیسا خدمت می‌کند. اما زندگی کوتاهش به او اجازه نداد تا آینده‌ی پسر بزرگش را ببیند و هنگامی‌ که او یازده سال داشت، از دنیا رفت.

تحصیلات ابتدایی هگل‌
خانواده‌ی ویلهلم ارزش زیادی برای علم و فرهنگ قائل بودند. پدر او کارمند دولت بود و مادرش زنی باسواد بود که سهم فراوانی در پرورش فکری او در کودکی داشت. هگل پس از آن که نخستین درس‌های زبان لاتین را از مادرش آموخت، از سن پنج تا هفت سالگی به کلاس‌های مدرسه‌ای لاتینی رفت. او از همان دوران علاقه‌ی زیادی به آموختن و یادگیری داشت و بیشتر آن را مدیون حمایت‌ها و تشویق‌های مادرش بود. به این ترتیب تفاوت قابل‌توجهی با همکلاسی‌ها و دوستان هم‌سنش داشت.

آشنایی با مفاهیم روشنگری‌
هگل از سال ۱۷۷۷ تا ۱۷۸۳ در یکی از مدارس اشتوتگارت تحصیل کرد. او در سال ۱۷۸۴ برای ادامه تحصیل به دبیرستان ایلوستره رفت و در آن‌جا با مفاهیم عصر روشنگری آشنا شد. درباره‌ی این دوران او چنین نوشته‌اند:

“تحصیلات هگل در آن مدرسه، از حیث اصل و مبدا به نهضت روشنگر و از حیث برنامه‌ی آموزشی به دوران باستان مربوط می‌شد. آموزگاران او با استفاده از آثار کلاسیک یونانی و لاتین، الگوهای تمدن و ارزش‌های روشنگری را در ذهن او حک می‌کردند. هگل‌ در این دوران شیفته‌ی آثار اسپینوزا، کانت، روسو و گوته شد.”

تحصیل در مدرسه دینی
ویلهلم پس از پایان دبیرستان در سال ۱۷۸۸ برای تحصیل در علوم دینی، به بنیاد توبینگن رفت. این بنیاد در حقیقت حوزه‌ی علمیه‌ای بود که در آن کشیشان پروتستان را برای دوک نشین وورتمبرگ تعلیم می‌دادند. دوران تحصیل او در این بنیاد از دو جهت بر زندگی او تاثیر گذاشت؛ در ابتدا تعالیمی که او در این مکان فراگرفت، ذهنش را به سوی دین کشاند و او را تبدیل به متکلمی در نهان کرد. اگرچه هگل علاقه‌ای به ردای کشیشی نداشت و از مطالعه تفکرات خداشناسی کهن متنفر بود.

دومین تاثیر این دوران، آشنایی او با فیلسوفی به نام “فردریش شلینگ” و شاعر آلمانی “فریدریش هولدرلین” بود که همکلاسی او بودند. این سه دوست توجه ویژه‌ای به انقلاب فرانسه که واقعه‌ی عصرشان بود، داشتند. به این ترتیب به خواندن روزنامه‌های فرانسوی پرداخته و باشگاهی راه‌اندازی کردند تا درباره‌ی ادبیات انقلابی بحث و گفت‌وگو کنند.

فعالیت‌های هگل در برلین
هگل‌ همان‌طور که انتظار داشت، در برلین به شهرت و نفوذ دست یافت. اگر چه شکی نیست که او در فن سخنرانی بسیار ضعیف بود. او لکنت زبان داشت، به سختی حرکت می‌کرد و مدام نفس‌نفس می‌زد. با این‌حال بارها درس‌گفتارهایی در باب زیباشناسی، فلسفه، تاریخ فلسفه و فلسفه‌ی دین ایراد کرد. هگل‌ هرگز این درس‌گفتارها را منتشر نکرد؛ اما دانشجویانش آن‌ها را در جزوه‌های خود ثبت کردند و در نخستین ویراست مجموعه آثار او گنجاندند.

دروس هگل در بنیاد توبینگن
مطالعات اولیه‌ی هگل در دو سال نخست تحصیلش در بنیاد معطوف به اخذ درجه‌ای معادل با کارشناسی ارشد بود. دروس او در این دوران بیشتر در زمینه مطالعات فلسفی مانند منطق، مابعدالطبیعه، فلسفه اخلاق، هستی‌شناسی و کیهان‌شناسی بود. او در نیمسال بعدی سال ۱۷۸۹ درسی در خصوص روانشناسی تجربی گرفت و در خلال آن برای نخستین بار به مطالعه‌ی نقد “عقل محض کانت” پرداخت.

هگل‌ پس از این دوران، مجبور بود سه سال از عمرش را وقف احراز مقام کشیشی کند، از این رو فقط به مطالعه دروس یزدان‌شناسی پرداخت. او مجبور بود کتاب‌هایی در باب تاریخ کلیسا، اصول عقاید و انجیل بگذراند؛ اگرچه از آن‌ها متنفر بود.

بیماری و مرگ
هگل‌ در نوامبر سال ۱۸۳۱ به طور ناگهانی در برلین از دنیا رفت. روایات متعددی علت مرگ او را به دلیل بیماری وبا دانسته‌اند؛ حال آنکه احتمالا بر اثر بیماری مزمن معده یا روده از دنیا رفته‌ است. مراسم تشییع جنازه او با حرکت دسته‌جمعی شمار کثیری از شخصیت‌های برلین و دانشجویانش برگزار شد. او بنابر وصیت خودش در جوار مزار فیخته در گورستان دوروتئا برلین به خاک سپرده‌ شد.

چارچوب‌های فلسفه هگل
از زمان احیای فلسفه هگل در دهه ۱۹۷۰، وی به تصویری تثبیت شده‌ در تاریخ فلسفه تبدیل شد. او در این سال‌ها، عامل اتحاد متفکرانی شد که در برابر فلسفه جبهه‌گیری داشتند و آن را خشک و متعصبانه می‌دانستند. علاوه بر این، امروزه بسیاری از محققان عقیده دارند که تمامی مکاتب قرن بیستم مانند اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم از دل فلسفه هگلی بیرون آمده‌اند. به این ترتیب خواندن فلسفه‌ی هگل می‌تواند ما را به درک اهمیت آن برساند.

برخی از اندیشه‌های مهم هگل‌
ذهن و واقعیت یک چیز هستند و دیالکتیک به قانون تحولاتی گفته‌ می‌شود که در ذهن صورت می‌گیرد.
از طریق احساسات نمی‌توان به حقیقت اشیا پی برد. به همین دلیل باید از دیالکتیک استفاده کرد که به معنای اصالت دادن به ورای محسوسات است.
حقیقت و هستی چیزی جز عقل و علم نیست. به همین علت به مذهب هگل، مذهب اصالتِ علم مطلق یا اصالت عقل می‌گویند.
اجزا وجود مستقل ندارند، بلکه مرتبه‌ای از مراتب روان هستند. به این ترتیب طبیعت و جانوران صورتی از ذهن و روان است و فلسفه بالاترین مرتبه آن است.

Комментарии

Информация по комментариям в разработке