خیشخانه هرات | تاریخ بیهقی | قسمت دوم

Описание к видео خیشخانه هرات | تاریخ بیهقی | قسمت دوم

📌 تسهیلات بدون ضامن و وثیقه ویپاد؛ ترابانک پاسارگاد

🔗wepod.ir

🔴 ویپاد؛ ترابانک پاسارگاد در جهت توسعه فراگیری مالی، به ساده‌سازی فرآیند اعطای تسهیلات و اعطای گسترده تسهیلات خُرد پرداخته است.

شرایط دریافت انواع تسهیلات با ویپاد
✅ کاملا آنلاین
✅ بدون نیاز به ضامن و وثیقه


🚩 استفاده از ویپاد:
1️⃣ نصب ویپاد از مسیرهای
⚪️وبسایت ویپاد (wepod.ir)
⚪️کافه بازار
⚪️گوگل‌پلی
⚪️مایکت
⚪️سیب‌اپ

2️⃣ استفاده از نسخه تحت وب

=================

خیلتاش زمین بوسه داد و گفت: فرمان بردارم و بازگشت. امیر نوشتگین خاصّه را گفت: اسبی نیک رو از آخور خیلتاش را باید داد و پنج هزار درم. نوشتگین بیرون آمد و در دادن اسب و سیم و به‌گزین‌ کردن اسب روزگاری کشید، و روز را می‌بسوخت‌ تا نماز شام را راست کرده بودند و بخیلتاش دادند و وی برفت تازان.

و آن دیوسوار نوشتگین، چنانکه با وی نهاده بود، بهرات رسید، و امیر مسعود بر ملطّفه واقف گشت و مثال داد تا سوار را جایی فرود آوردند، و در ساعت فرمود که تا گچگران‌ را بخواندند و آن خانه سپید کردند و مهره‌ زدند که گویی هرگز بر آن دیوارها نقش نبوده است، و جامه‌ افکندند و راست کردند و قفل برنهادند و کس ندانست که حال چیست.

«و بر اثر این دیوسوار خیلتاش دررسید روز هشتم چاشتگاه فراخ‌ و امیر مسعود در صفّه‌ سرای عدنانی نشسته بود با ندیمان. و حاجب قتلغ تگین بهشتی بر درگاه نشسته بود با دیگر حجّاب‌ و حشم و مرتبه‌داران. و خیلتاش دررسید، از اسب فرود آمد و شمشیر برکشید و دبّوس‌ درکش‌ گرفت و اسب بگذاشت‌ . و در وقت قتلغ تگین برپای خاست و گفت چیست؟ خیلتاش پاسخ نداد و گشادنامه بدو داد و بسرای فرود رفت. قتلغ [تگین‌] گشادنامه را بخواند و بامیر مسعود داد و گفت: چه باید کرد؟ امیر گفت: هر فرمانی که هست، بجای باید آورد. و هزاهز در سرای افتاد. و خیلتاش میرفت تا بدر آن خانه و دبّوس درنهاد و هر دو قفل بشکست و در خانه باز کرد و در رفت، خانه‌یی دید سپید پاکیزه مهره زده‌ و جامه افکنده. بیرون آمد و پیش امیر مسعود زمین بوسه داد و گفت: بندگان را از فرمان برداری چاره نیست، و این بی‌ادبی بنده بفرمان سلطان محمود کرد، و فرمان چنان است که در ساعت که این خانه بدیده باشم، بازگردم، اکنون رفتم. امیر مسعود گفت: تو بوقت آمدی و فرمان خداوند سلطان پدر را بجای آوردی، اکنون بفرمان ما یک روز بباش‌، که باشد که بغلط نشان خانه بداده باشند، تا همه سرایها و خانها بتو نمایند. گفت: فرمان‌بردارم، هرچند بنده را این مثال نداده‌اند. و امیر برنشست و بدو فرسنگی باغی است که بیلاب‌ گویند، جایی حصین که وی را و قوم‌ را آنجا جای بودی، و فرمود تا مردم سرایها جمله آنجا رفتند، و خالی کردند، و حرم و غلامان برفتند. و پس خیلتاش را قتلغ تگین بهشتی و مشرف و صاحب برید گرد همه سرایها برآوردند و یک یک جای بدو نمودند تا جمله بدید و مقرّر گشت که هیچ خانه نیست بر آن جمله که انها کرده بودند. پس نامه‌ها نبشتند بر صورت این حال، و خیلتاش را ده هزار درم دادند و بازگردانیدند، و امیر مسعود، رضی اللّه عنه، بشهر بازآمد. و چون خیلتاش بغزنین رسید و آنچه رفته بود، بتمامی بازگفت و نامه‌ها نیز بخوانده آمد. امیر محمود گفت، رحمة اللّه علیه، «برین فرزند من دروغها بسیار میگویند.» و دیگر آن جست‌وجویها فرابرید .

قسمت اول:
   • خیشخانه هرات | تاریخ بیهقی | قسمت اول  
===================================
روش‌های حمایت از برنامه بنا به درخواست مخاطبان:
1- Super Thanks
به صورت مستقیم از طریق یوتیوب
آموزش:
   • How to buy a Super Thanks  
---------------------------------
2- درگاه پرداخت زرین‌پال برای داخل ایران
https://zarinp.al/barzin
به نام مسعود امجدیان
---------------------------------
3- پرداخت با ارز دیجیتال تتر
آدرس ولت TRC20:
TFfmiGFwFf5cqvooN9GwUb2aJm6Ny6gF5S

Комментарии

Информация по комментариям в разработке