زندگینامه صادق هدایت از زبان برادرزاده‌اش ، جهانگیر هدایت

Описание к видео زندگینامه صادق هدایت از زبان برادرزاده‌اش ، جهانگیر هدایت

حمایت اختیاری از دیپ پادکست:
  / deeppodcastiran  

Instagram:   / deep.podcast  
Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast
ـــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
ــــــــ
صادق هدایت سه شنبه، 28 بهمن 1281 در تهران و در یک خانواده ثروتمند بدنیا اومد. خاندانِ صادق هدایت از بزرگانِ حکومتِ قاجاریه بودند. جدِ صادق خان یعنی رضا قلی خانِ هدایتِ مازندرانی، از مردانِ بانفوذ در زمانِ ناصرالدین شاه بود.
هدایت دو برادر و سه خواهر داشت. هر دو برادر بزرگتر از صادق بودند. محمود خان ، قاضی دیوانِ عالی کشور شد و اون یکی برادر یعنی عیسی خان، سرلشکر و از روسای دانشگاه جنگ شد.
اما از دلِ این خاندانِ بزرگ و پر اسم و رسم، تنها اسمِ صادق هدایت تا به امروز زنده باقی مونده. کسی که برعکسِ سایر اعضای خانواده، پست و مقامِ خاصی نداشت.
هدایت تحصیلات ابتدایی رو در سال 1287 در تهران آغاز میکنه ، تحصیلات متوسطه رو هم در مدرسه سن لویی که مدرسه فرانسوی ها بود به پایان رسوند.
به گفته خودِ هدایت اولین آشناییش با ادبیات جهانی در این آموزشگاه بود. صادق هدایت با یکی از کشیشهای این دبیرستان خیلی رفیق شده بود . از طریق همین کشیش با ادبیات غرب آشنا شد بعد هم به علوم غریبه و متافیزیک علاقه نشون داد.
هنوز دبیرستان رو تموم نکرده بود که چند مقاله در هفته نامه های مختلف چاپ کرد. تا قبل از فارق‌التحصیلی دو کتاب یعنی رباعیات خیام و انسان و حیوان رو هم به چاپ رسوند. در همین دوران بود که تصمیم گرفت گیاهخوار بشه. گیاهخواری صادق هدایت ارتباطی با سلامتی نداشت، بلکه ریشه در فسلفه هدایت داشت. طبقِ نظرِ هدایت، انسانها اگر میخوان کاری کنن که دیگه جنگی در جهان وجود نداشته باشه، باید یاد بگیرن که حیوانات رو نکشن، این خودش مقدمه‌ای برای صلح بین انسانها خواهد شد.
در سالِ 1303 خورشیدی ، صادق خان از دبیرستان فارق‌التحصیل میشه و مدتی بعد با یک گروه از دانش آموزان عازمِ بلژیک میشن. تمامی این دانش آموزان بورسیه دولتی بودند. صادق خان در رشته مهندسی شروع به تحصیل کرد اما همچنان دست از نویسندگی برنداشته بود و یک مقاله و یک داستان به چاپ رسوند.
هدایت از وضعِ تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود. به همین دلیل پیگیری میکرد تا خودش رو به فرانسه برسونه و در پاریس که اون زمان مرکز تمدن غرب بود، ادامه تحصیل بده.
صادق هدایت در سالِ 1309 بدون اینکه تحصیلاتش رو به پایان برسونه به ایران برمیگرده. اون در بانک ملی مشغول به کار میشه اما اصلا از شرایط کاریش رضایت نداشت. در نامه به دوستانش مدام از شرایطِ کاری شکایت میکرد. در واقع آشنایی با حسن قائمیان در همین بانک ملی اتفاق افتاد. این آشنایی تاثیر زیادی بر هر دو نفر داشت، هم صادق هدایت و هم حسن قائمیان.
چون قائمیان هم مثل هدایت، تا پایان عمر ازدواج نکرد و مجرد از دنیا رفت. خیلی ها فکر میکردند دلیل اینکار، تاثیر گرفتن از هدایت بود. اما قائمیان این حرفها رو رد میکنه. اون در جایی گفته بود، چون در جوانی عاشقِ دختری بود و بهش نرسید، تصمیم گرفت دیگه هیچوقت ازدواج نکنه.
جالب اینجاست که قائمیان خیلی به صادق هدایت نزدیک بود و طبقِ گفته خودِ قائمیان، صادق هدایت هم مخالف ازدواج نبود و حتی ازدواج رو ستایش میکرد. حسن قائمیان هم ازدواج رو ستایش میکرد، اما در نهایت ، هر دو رفیق مجرد از دنیا رفتند.
کافه گردی های هدایت آغاز شده بود و همین حرکت پای سایر بزرگان رو هم به کافه های تهران باز کرد. هدایت با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شد. این چهار نفر گروهی تشکیل دادند به اسمِ رَبعه یا گروهِ چهار.
در واقع کلمه ربعه هیچ معنای خاصی نداره، اما این کلمه برای دهن کجی به گروهِ سبعه که از دیدِ اونها کهنه پرست بودند، انتخاب شده بود.
یکی از کافه هایی که خیلی صادق خان به اونجا رفت و آمد میکرد، همین کافه بود. کافه نادری، واقع در خیابان جمهوری.
سالهای 1310 تا 1314 ، سالهای پرباری برای صادق هدایت بود. در این سالها آثار پژوهشی بسیار زیادی به چاپ رسوند. یکی از این کتابها ، کتابی بود به نامِ کتابِ مستطاب وق وق ساهاب. همین کتاب باعث شد که پای صادق هدایت به نظمیه تهران باز بشه. در واقع این شکایت مستقیما از طرفِ علی اصغر حکمت وزیرِ معارف تنظیم شده بود و بدین ترتیب صادق هدایت از نخستین ممنوع القلم های تاریخ سانسور ایران شد.
این اتفاق در حالی افتاد که صادقِ هدایت در اوجِ دوران میهن پرستی خودش بود. تمامی آثارش در این دوران پر بودند از شور و شوقِ میهن پرستی. اما از طرفِ وزراتِ معارف فشارِ زیادی به صادق هدایت وارد میشد.
در واقع دلیل چاپ بوف کور در هند، عدم سانسور کتاب بود، چراکه اگر در ایران چاپ میشد، قطعا سانسور میشد.
جملات اولیه کتاب که معروف ترین بخش بوف کور هم هست
پیکر صادق هدایت رو چند روز بعد از خودکشی ، در آرامستان پرلاشز در پاریس به خاک سپردند. صادق هدایت در آسمان ادبیات ایران جایگاه ویژه‌ای داره. معمولا هدایت رو به همراه محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک، یکی از پدران داستان نویسی نوینِ ایرانی میدونند. همه ساله جایزه ادبی صادق هدایت توسط بنیاد هدایت برگزار میشه.
در این دوران بسیاری از دوستانِ صادق هدایت از جمله بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده ملحق شده بودند. به طورِ کلی نشست و برخاستهای هدایت با توده‌ای ها بیشتر شده بود و حتی مقالاتی هم در روزنامه مردم که مربوط به حزب توده بود، با نامِ مستعار به چاپ میرسوند. هیچگاه به حزبِ توده نپیوست
هدایت کتابِ بوف کور رو در پاریس نوشته بود اما هنوز این کتاب رو منتشر نکرده بود. کتاب بوف کور در بمبئی و در پنجاه نسخه منتشر شد . هدایت این کتاب رو برای دوستانش فرستاد. از جمله این دوستان میشه به مجتبی مینوی و محمدعلی جمالزاده اشاره کنیم.
مشخصه که هدایت زمانیکه در هندوستان بود این کتاب رو تغییر داد چون داستانِ بوف کور حال و هوای هند در اون دوران رو داره.

Комментарии

Информация по комментариям в разработке