رابطه ایمان و عشق - آیت الله محمدرضا نکونام

Описание к видео رابطه ایمان و عشق - آیت الله محمدرضا نکونام

دنیا به تمامی برای مؤمن است و غیر مؤمن نمی‌تواند از آن مصرفی داشته باشد؛ چرا که هر استفاده‌ای از آن بدون نام خداوند، آن را آلوده و مردار نماید؛ چنان‌چه ذبیحه‌ای که نام خدا بر آن خوانده نشود مردار می‌گردد، هر کاری و هر نعمتی که با ایمان به خدا انجام نگیرد، چنین است، ولی باور این معنا در دنیای پر غفلت، سخت است؛ به‌ویژه آن که از زبان و فرهنگ قرآن‌کریم ـ که بسیار دقیق و سنگین است ـ فاصله گرفته و آن را مهجور گذاشته است.

عبودیت یعنی خود را در بند نهادن و این بند را پیوسته بر گردن خود استوار داشتن. بندگی، تسلیم‌شدن در برابر چیزی است. عبادت فقط برای این است که بنده عبد حق است و بس. «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعینُ»، یعنی عبادت و بندگی باید فقط برای حق تبارک و تعالی باشد و غیر او را معبود قرار نداد و نیز عبادت باید فقط به توان حق‌تعالی و به مدد او آورده شود.

عبادت هم باید برای خداوند باشد و هم این که دست‌کم در همین عبادت باید از خداوند مدد گرفت و برای همین است که وقف بر «إِیاک نَعْبُدُ» ممنوع است و این دو فراز را باید پیوسته آورد و با یک نیت و با یک ترکیب آورد. این بدین معناست که تو را به توان تو بندگی می‌کنم و ورود هر گونه غیر، به‌ویژه منیت و انانیت به آن، خواه از ناحیهٔ معبود باشد به این معنا که معبود تعدد پذیرد، یا از ناحیهٔ مددگیری که شرکی فعلی را سبب می‌شود، آن را باطل می‌سازد و مقبول درگاه خداوند قرار نمی‌گیرد.

عبودیت و ایمان، نیاز به صدق دارد. بنابراین عبودیت و عبادت به معنای همراهی با سیر طبیعی هستی و پدیده‌های آن است. عبودیت پدیده‌ها همان سیر طبیعی و نرم آن‌هاست: «إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ إِلاَّ آَتِی الرَّحْمَنِ عَبْدا»(۲)؛ پدیده‌هایی که شمارش هریک در دست خداوند است. شمارش آن در ابتدا به صورت درشت و کلان است که احصاست و بعد خُرد می‌شود که «عَدّ» است: «لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدّا. وَکلُّهُمْ آَتِیهِ یوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدا»(۳).

فراز آخر این آیه بسیار فضای مهرانگیزی دارد: «وَکلُّهُمْ آَتِیهِ یوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدا»؛ خداوند با هر پدیده‌ای در قیامت به صورت خصوصی دیدار دارد و همه را همیشه، هم شمارهٔ آن را دارد و هم یکی یکی با همه نشست و برخاست دارد. در باطن هر ذره‌ای، خدا نشسته است و هر ذره‌ای بر قلب حق‌تعالی جای دارد. خداوند کسی را در راه گم نمی‌کند و همه را یکی یکی می‌شناسد. او تمامی پدیده‌های هستی را با بی‌شماری و نامحدودی که دارد رشد می‌دهد. این آیات معنای عبد بودن را بسیار زیبا معنا کرده است. عبدی که هویت او از «عشق» است و سیر طبیعی خود را با عشق می‌پیماید. تمامی پدیده‌ها عبادت دارند و همه از ذره تا دره عبد حق‌تعالی هستند.

تمامی پدیده‌ها به صورت به هم پیوسته و مشاعی در حال عبادت هستند و تمامی سیری طبیعی دارند؛ سیری که نمی‌گذارد هیچ پدیده‌ای از دیگر پدیده‌ها و از هستی گسیخته و رها گردد. سیر اگر طبیعی باشد هر پدیده‌ای بر سرسرای خویش می‌نشیند و خانهٔ خود را می‌پاید. چنین کسی تجاوزی به دیگری ندارد و محبت و مهر او نیز خلقی نیست، بلکه بر اساس سیر طبیعی و الهی اوست و برای همین است که نه منت می‌گذارد و نه طلب‌کار می‌شود. کسی عبادت تکوینی دارد که بتواند ریتم طبیعی حرکت سالم خود را به دست آورد و سیر طبیعی و نظم در خود پیدا کند.
ودّ، حُب و عشق، به ترتیب سه مرتبهٔ تعلق و وابستگی است. ودّ سطح بسیار نازل آن می‌باشد و میلی نفسانی و هوسی تغییرپذیر است که جایگزین پیدا می‌کند و برای نمونه با اندک دعوایی تبدیل به قهر و دوری می‌شود. حبّ، توسط دارد و امری قلبی است و انس و دل‌تنگی می‌آورد. کسی محبّت دارد که ترک خویشتن و میول نفسانی دارد؛ آن‌هم ترکی که با چشم دیده شود؛ یعنی به میل خود حس داشته باشد و آن را به خاطر محبوب کنار گذارد؛ نه این‌که میول خود را بکشد و از بین ببرد. محب باید میول خود را با دست خویشتن و در حالی که با چشم خود می‌بیند، به دره‌های عمیق خاطرخواهی محبوب بیندازد. کسی که اگر برای دیدن محبوب از خانه بیرون می‌آید و خودروی وی آسیب می‌بیند و آن را خیر خود نمی‌داند، محبت ندارد، بلکه در شهوت و هوس و میول نفسانی غرق است و جایی می‌رود که برای او لذت دارد و سختی و مرارتی در آن نیست و البته برای کسی که در ودّ است، چنان‌چه معقول و مشروع باشد، تناسب دارد، اما دیگر محبت نیست. حب، سوختن به آتش ارادت محبوب است. البته محبت به هر کسی خیرخواهی و هدایت به درستی برای اوست؛ برای نمونه اگر ظلمی دید، ظالم را بدون کینه و غرض شخصی و نفسانی از ظلم باز دارد، وگرنه لاابالی‌گری است. حَب به معنای بذر و دانه نیز از همین است؛ زیرا دوستی بذری است که جوانه می‌زند و کم کم و به تدریج رشد می‌کند تا نهایت به عشق می‌رسد که شدت حب و دوستی محکم است و مربوط به روح می‌باشد. عشق، دارای شور حکیمانه، شهامت خیرخواهانه، شجاعت و نهایت شهادت برای معشوق است. امتحان صدق عشق به این است که عاشق‌کشی در مرام معشوق، حلال می‌باشد؛ زیرا او را فنا و اتصال تمام به خود می‌دهد. تمامی پدیده‌های هستی از ذره تا دره و از مجرد تا مادی به عشق، حیات و کشش و حرکت دارند و هستی نکاح وجودی و ربوبی و ظهور علقه میان مظهر و مظهر است. عشق صافی و پاک، سوز و ساز و گداز و فنا دارد و آن‌چه در میان جامعه مرسوم است، ودّ و میولی می‌باشد که شادی و طرب و فرح و عیش و عشرت را دنبال می‌کند که می‌تواند عفیف و مشروع یا غیر عفیف و شیطانی باشد.
آیت الله محمدرضا نکونام
منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص
#عشق#ایمان#خدا

Комментарии

Информация по комментариям в разработке