اهمّیت و نقش موسیقی در عرفان و مکتب مولانا - از زبان عبدالکریم سروش

Описание к видео اهمّیت و نقش موسیقی در عرفان و مکتب مولانا - از زبان عبدالکریم سروش

فایل صوتی :
https://drive.google.com/file/d/0B-I-...
----------------------------------------------------------------------
موسیقی شأن چندان رفیعی نزد عارفان ما نداشت به چند دلیل :
دلیل مهم آن این است که عرفان ما یا تصوف ما ابتدا که آغاز شد تصوف زاهدانه بود و در تصوف زاهدانه موسیقی و بطور کلی شادی نقش چندانی نداشت.
تصوف زاهدانه ای بود که هنوز پروای فقها را داشت، هم میخواست که خلاف شرع نکند و هم اساسا به دنبال اینگونه حرکات و حالات در زندگی نمی رفت و با غم و حزن الفت بیشتری داشت تا با طرب و شادی و فرح.
از ابوسعید ابوالخیر قرن چهارم و پنجم به این طرف شعر و موسیقی و رقص و سماع وارد تصوف خانگاهی ما میشود و ابوسعید ابوالخیر از این سبب یک شخصیت برجسته ای است و تاثیر فوق العاده داشته است. اینکه در تاریخ نویسی تصوف به تصوف خراسانی اشاره میکنند به همین سبب است این بزرگان تصوف خراسانی را تاسیس کردند و تاثیر فوق العاده ای نهادند. یکی از آنها جناب ابوسعید ابوالخیر است که سخنانی که از او نقل شده و رفتاری که از او به ما رسیده فوق العاده و هنجار شکنانه است. البته راه او چندان پر رهرو نبود هنوز میباید در عالم تصوف حرکاتی و تحولاتی رخ بدهد تا اینکه سبک تصوف بوسعیدی بخوبی تحقق پیدا بکند و جا بیافتد.
ما به غزالی میرسیم که تصوف او یک تصوف خائفانه و زاهدانه و فقیهانه است اما یک کار کارستان میکند و آن اینکه موسیقی را جایز میشمارد این از کسی چون غزالی که فقیهی محتاط بود کاری فوق العاده عظیمی بود و خیال خیلی ها را که میخواستند کار خلاف شرع نکنند راحت کرد.
غزالی در کتاب احیاء العلوم خود که چهل جلد است یک کتاب دارد بنام فی السماع والوجد در آن کتاب تحقیق فقیهانه ای میکند مفصلا و نهایتا فتوا میدهد که حکم موسیقی بر حسب حالی که در افراد پدید می آورد عوض میشود.
وی از یکی از عرفا به نام ابوسلیمان دارانی یک جمله خیلی پر معنایی را نقل میکند و فتوای خودش را بر مبنای همین اساس میگذارد. آن جمله این است:
« سماع یا رقص یا موسیقی به دل چیزی نمی افزاید بلکه هر چه را در دل است میشوراند و میجنباند. »
یعنی کلام نیست موسیقی فقط یک محرک است شمایید و شخصیت شما. موسیقی اگر وارد وجود شما شود همان شمایی شما را و شخصیت شما را به هیجان و جنبش میآورد. از خفتگی به بیداری میرساند.
غزالی این سخن را باور و قبول دارد و حقیقتاً هم سخن خیلی لطیف و پذیرفتنی است. بعد فتوای فقیهانه خودش را بر این پایه میگذارد و میگوید:
به هیج وجه نمیتوان گفت موسیقی مطلقا حرام است. موسیقی برای کسی که به قول او احوال فاسده و آرای باطله در وجود او حاکم است حرام است بر ای اینکه این موسیقی میرود و همان احوال فاسده را تحریک میکند و برمیانگیزد کسی که خیالات بد دارد و آرزوهای غلط دارد هوس ها و شهوت های ناروا دارد این موسیقی میرود و همانها را تحریک میکند. اما برای کسی که اندیشه های نیکو و عالی مستولی است عارفانی که دل در هوای عشق حق دارند موسیقی برای اینها مسحب بلکه واجب است. برای اینکه اینها از طریق موسیقی میتوانند جان بگیرند.
قوّتی گیرد خیالات ضمیر
بلکه صورت گردد از بانگ و صفیر
مولانا میگوید وقتی که موسیقی میآید خیالات ضمیر قوت میگیرند و تحقق پیدا میکنند.
...
13:30
شكسپیر ( Shakespeare's ) میگوید:
موسیقی غذای عشق است. ( music be the food of love )

-------------------------------------------------------------------
: منبع
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
شرح مثنوی, دفتر نخست - جلسه چهارم
عبدالکریم سروش

Комментарии

Информация по комментариям в разработке