داریوش دوم هخامنشی : موسس اولین نیروهای نیابتی ایران

Описание к видео داریوش دوم هخامنشی : موسس اولین نیروهای نیابتی ایران

حمایت اختیاری از دیپ پادکست:
  / deeppodcastiran  

Instagram:   / deep.podcast  
Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast
ـــــــــــــــ
داریوش دوم : موسس اولین نیروهای نیابتی ایران
اردشیر درازدست یک نخبه نظامی در دوران باستان بود. زمانیکه اردشیر از دنیا رفت، فرزندش خشایارشای دوم جانشینش شد.
اما خشایارشای دوم تنها 45 روز سلطنت کرد. چرا که توسطِ فردی به نامِ سُغدیه به قتل رسید. قاتل غریبه نبود. سُغدیه، برادرِ ناطنی خشایارشای دوم بود.
سغدیه رقیب رو کنار زد و به طور غیر قانونی و در اوج نارضایتی ها، تاج پادشاهی رو بر سرگذاشت و خودش رو شاهِ هخامنشیان خوند.
این حرکت آغازِ تنشها و درگیریهایی شد که هر روز ضربه های سنگینی از داخل، به حکومت هخامنشیان وارد میکرد.
تاریخ امپراتوریِ هخامنشیان نوشته حسن پیرنیا
داریوش دوم هخامنشی
بخش اول: جنونِ شاهِ جوان
زمانیکه سُغدیه پادشاه شد بسیاری از نزدیکان و درباریان دلِ خوشی ازش نداشتن. خودشم به جای اینکه بیاد و شرایط رو بهتر کنه، همون اول کار یه حرکتی انجام داد که اوضاع بدتر شد.
اون یکی از خدمتکارانِ دربار ، که از وفادارترین و نزدیکترین افراد به پدرش بود رو به قتل رسوند. چون حس میکرد این آدم بعد از مرگِ پدر قصد داره از برادرش حمایت کنه و شاید در آینده برای خودش هم مزاحمت ایجاد کنه. هر چی که بود تصمیم اشتباهی گرفت. همین قتل ها یعنی قتل برادر و بعد هم یکی از اعضای دربار، باعث شد شکافِ بزرگی بین نظامیان و درباریان شکل بگیره.
در اون زمان حاکم ساتراپیِ مصر، یکی دیگه از برادرانِ سغدیه، به اسمِ (اُخُس) بود. سغدیه به این فرد هم شک کرده بود و تصمیم داشت یه گوشمالی به اُخُس بده، بهمین دلیل اُخُس رو احضار کرد که هر چه زودتر به شوش بیاد.
اُخُس به نقشه سُغدیه پی برده بود. اون دوست نداشت تنهایی به پایتخت بره. اُخُس نیروهای نظامی خودش رو منسجم کرد و با لشکریانِ مصری به سمتِ پایتخت رفت. هدف این بود که اگه یه موقع درگیری شکل گرفت بتونه از خودش محافظت کنه.
هر چند برای سرکوب کردنه سغدیه اصلا نیازی به لشکر کشی نبود، چون به قدری مردم از دستش عصبی بودن که خودشون به همراهِ
زمانیکه اُخُس به پایتخت رسید، به درخواست اطرافیان تاج پادشاهی رو بر سر گذاشت و اوضاع و احوال تاحدودی بهبود پیدا کرد. بعد هم با هزار نیرنگ و فریب، تونستن سغدیه رو به ایران برگردونن. سغدیه که دست به جنایاتی زیادی زده بود، محکوم و بعد هم اعدام شد.
سُغدیه تنها هفت ماه پادشاه ایران بود.
بخش دوم: ظهور ملکه پری زاد
اُخس بعد از پادشاهی اسمش رو عوض کرد. اون اسمِ خودش رو داریوش گذاشت. کسی که در تاریخِ ایران معروف شده به داریوش دوم هخامنشی. داریوش دوم یا همون اُخُس، یه همسری داشت به اسمِ پَریشات یا پَریزاد. پری زاد، زنی بود بسیار با نفوذ، قدرتمند و البته بی رحم و سنگدل. این زن در تصمیم گیری های داریوشِ دوم نقشِ بسیار پررنگی داشت. به اعتقاد بسیاری از مورخین، همین ملکه یکی دیگه از عوامل سقوطِ امپراتوریِ هخامنشیان بود.
هنوز زمانِ زیادی از پادشاهی داریوش دوم نمیگذشت که شورشهای داخلی و خارجی هم شروع شدند. یونانی ها هم از این آشوبهای داخلِ ایران بدشون نمیومد، برای همین به طور مستقیم و غیر مستقیم از آشوبگران حمایت میکردن. این حمایت ها گاهی اوقات مالی بود، گاهی اوقات هم نظامی.
داریوش دوم موفق شد، تمامِ شورشهای داخل رو سرکوب کنه. همه شورشیان هم دستگیر شدند. اما از اونجاییکه ملکه پری زاد خیلی در همسرش نفوذ داشت، از داریوش خواست تمامِ شورشیان گردن زده بشن، که همین اتفاق هم افتاد و تمامی این افراد در زندان کشته شدند.
یه مدت آرامش برقرار بود تا اینکه در ساتراپیِ لیدیه یا همون ترکیه امروزی، یک آشوبی اتفاق افتاد. این شورش سالها طول کشید و ماجرای پیچیده ای داشت. همون اولِ کار داریوش دوم یکی از سردارانش به اسمِ (تیسافِرن) رو برای آروم کردن اوضاع به لیدیه فرستاد.
رهبرِ آشوبهای لیدیه کسی نبود جز حاکمِ لیدیه. اونا لیدیه رو مستقل از حکومت هخامنشیان اعلام کرده بودند. این شورش توسط تیسافرن سرکوب شد و دوباره لیدیه به ضمیه قلمرو هخامنشیان در اومد. حاکم لیدیه هم به تحریکِ ملکه پریزاد، به قتل رسید.
بعد از اینکه این درگیریها تموم شد، چند سالی اوضاعِ لیدیه آروم بود اما این آرامش هم دووم زیادی نیاورد.
یه مدت که گذشت، اطرافیان و فرزندِ حاکم تصمیم گرفتن تا از هخامنشیان انتقام بگیرن. یونانی هم در این نزاع های داخلی به آشوبگران کمک میکردن. هر چند آشوب دوم هم در نهایت بوسیله نیروهای هخامنشی س
ولی یکی از بدترین آشوبها در ساتراپی مصر اتفاق افتاد. این آشوب ظرف مدت کوتاهی سراسر خاکِ مصر رو در بر گرفت. مصر به طور رسمی خودش رو مستقل از حکومتِ هخامنشیان اعلام کرد. مصری ها به قدری سرمست این تحرکات شده بودن، که تمامی نیروهای هخامنشی رو از خاکِ مصر بیرون کردن و حتی قصد داشتن به فینیقیه حمله کنند.
داریوش دوم که فهمید اوضاع مصر از کنترل خارج شده.
در نهایت مصر در سالِ 404 پیش از میلاد به طور کامل از امپراتوریِ هخامنشیان جدا شد. البته یک دوره کوتاهی اونم در زمانِ اردشیر سوم مجددا به قلمر هخامنشیان اضافه شد ولی این دوره زیاد دووم نیاورد. مصری که از زمانِ کمبودجیه دوم توسط ایرانی ها فتح شده بود.
داریوش دوم یک سیاست خارق العاده‌ای رو در قبالِ یونانی ها اجرا کرد.
اون زمان هنوز یونان یک کشور واحد نبود و جنگهای زیادی بین آتنی ها و اسپارتها اتفاق میافتاد. جنگهای موسوم به جنگهای پِلوپونزی یا جنگ داخلی یونان.
داریوش دوم هم برای اینکه یونان رو ضعیف نگه داره، هر زمان که درگیری های داخلی بین یونانی ها شکل میگرفت، داریوش میرفت و از جناح ضعیفتر حمایت میکرد. اون دوست داشت که این جنگها طولانی بشه. مسلما دست آوردی که برای هخامنشیان داشت این بود که جنگهای داخلی، کلِ خاک یونان رو ضعیف میکرد و یونان نمیتونست خطری برای امپراتوریِ هخامنشیان باشه.

Комментарии

Информация по комментариям в разработке